پارسال وقتی ز. آخر تبریک تولدش نوشته بود بزرگ شدی رفت، فکر کردم واقعن بزرگ شدن یعنی چی؟ کی آدم میتونه ادعا کنه که بزرگ شده؟ اون موقع فکر کردم وقتی که شرایط بیرونی اینقدر روم تاثیر نذاره، وقتی همه ی نفهمیدن ها تموم بشن و اشتباه نکنم. الان که فکر میکنم میبینم نفهمیدن ها به این راحتی تموم نمیشن. [ولی تموم میشن بالاخره. ] هرچقدر بدونی، هرچقدر تجربه کنی، هرچقدر کتاب بخونی و یاد بگیری باز هم ممکنه یه جا اشتباه کنی و خراب کنی. مگه این که واقعا درکت بالا بره. چندسال پیش توی دفتر عجیب غریبه نوشته بودم یاد بگیر اینقدر برای رفتار آدما ناراحت نشی، یاد بگیر وابسته نشی و از این طور چیزا. شاید الان بتونم بگم تا حد زیادی به دستش آوردم. الان هم خیلی چیزا هست که باید یاد بگیرم. باید اینقدر به خاطر یه احتمال خیلی کم خودمو عذاب ندم و ازت بخوام کمکم کنی. واقعا بخوام نه این که فقط به حرف باشه. اینقدر وسواس به خرج ندم. با آدما بهتر رفتار کنم. باید بیشتر یاد بگیرم، مخصوصا راجع به چیزایی که مهمن و من زیاد نمیدونم.

بعضی وقتا فکر میکنم چقدر کار دارم و چقدر باید یاد بگیرم حالا حالا ها :))