پنجره های آبی

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

...

حالا به نور چراغ‌های شهری فکر می‌کنم که یک دنیا دوره. یک دنیای واقعی واقعی. 
یاد روزهای زمستون چند سال قبل می‌افتم که وبلاگش رو می‌خوندم و حسش برام شبیه کشف دنیاهای جدید بود. شبیه نسکافه‌ی غلیظ صبح زود و سرمای دلچسب روزهای اسفند.

کاش همه همین‌جا خوشبخت بودیم. همه پیش هم. 
کاش هیچ‌کس خسته نمیشد. 
۲۹ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۲۸
م.

Mirror Mirror on the Wall, Who Is the Fairest of Them all

|شفاف‌سازی: نگارنده در این متن به هیچ وجه خودش رو خوب مطلق و عاری از خطا ندونسته. |
باید یک‌بار از خودمون بپرسیم چرا فکر می‌کنیم حق اظهارنظر درباره‌ی هر چیزی رو داریم؟ همیشه یاد یه خاطره‌ی تلخی می‌افتم که یکی از دوست‌هام تعریف کرد. و من به اندازه‌ای ناراحت شدم از شنیدنش، که وقتی شروع کردم به نوشتن اولین چیزی که به ذهنم رسید همین بود. ماجرا از این قرار بود که یک خانمی توی پارک توی جمع دوست‌هاش بهش گفته بود با این وضعیت جوش‌های صورتش هیچ‌کس حاضر نیست باهاش ازدواج کنه. شاید باورتون نشه ولی خیلی جدی و بله، جوش صورت! دوست من که حداقل به چشم من قشنگ محسوب میشه، و حتی اگه به چشم اون خانم زیبا به نظر نرسیده، باز هم نباید این‌طور بی‌رحمانه باهاش رفتار میشد. یعنی نه تنها توی این جامعه تا این اندازه زن تحقیر میشه که جذابیت ظاهری‌اش میشه مهم‌ترین معیارش، و جذابیت ظاهری اون‌قدر سطحی که یک چیز ساده و گذرا مثل جوش صورت بخواد خرابش کنه و البته ازدواج بزرگ‌ترین موفقیتش، که حتی یک نفر به خودش اجازه میده این حرف رو به یک آدم غریبه توی یه پارک بزنه. توی این لحظه‌ها، آدم حتی نمی‌تونه تصمیم بگیره باید به خاطر این طرز تفکر و مشکلات زن‌ها غمگین باشه یا برای این‌که حریم شخصی تا این اندازه بی‌اهمیت شده. یا به خاطر این‌که خب، حداقل من آدم‌های زیادی رو دیدم که همین‌طور فکر می‌کنند و اعتقاد دارند زنی که به اندازه‌ی کافی زیبا نباشه، اگه یک همسر خوب داشته باشه خوش‌شانس بوده! اگه موفقیت شغلی و علمی کسب کنه به خاطر این بوده که تنها و بدبخت بوده برای همین با این چیزها سرپوش گذاشته روی درد انتخاب نشدنش و هزار یک تفکر تلخ و دردناک دیگه. 
همیشه وقتی صحبت از این حرف‌ها میشه بحث این پیش میاد که مگه زیبایی مهم نیست؟ مگه آدم زیبایی رو دوست نداره؟ چرا. ذهن آدم زیبایی رو دوست داره. ولی تعریف زیبایی چیه؟ چه اندازه تعریف خود آدم مهمه و چه اندازه معیارهای جامعه؟ اصلا چرا زیبایی برای یک زن باید این‌قدر پررنگ شده باشه؟ زیبایی برای خود من یعنی آراسته بودن. یعنی تمیز و مرتب بودن. بعد از اون زیبایی برای من ویژگی‌های خاص هر آدمه. ویژگی‌هایی که باید زمان بذاری تا کشفشون کنی. زیبایی یک آدم حداقل برای خود من تا حد خیلی خیلی زیاد به شخصیتش بستگی داره و به تجربه بارها شده که حسی که به یک خوشگل بی‌شخصیت داشتم حسی بوده شبیه حسی که به ملکه‌ی بدجنس داستان سفیدبرفی داشتم که هر روز می‌رفت جلوی آینه تا مطمئن بشه زیباترین خودشه. :)) و این رو صادقانه میگم که خیلی خیلی زیاد پیش اومده، چه دختر چه پسر، وقتی یک نفر شخصیت و شعور نداشته جذابیت ظاهری‌اش هم کاملا برام از بین رفته. ولی خب قضیه ساده‌تر از این حرف‌هاست. اصلا از این بحث‌های ایده‌آل و زیبا بگذریم که زیبایی به شخصیته، و فرض کنیم زیبایی فقط به ظاهر بستگی داره. خب این‌که یک نفر به نظر شما قشنگ نباشه به هیچ وجه دلیل نمیشه که این موضوع رو بهش بگید یا تصمیم بگیرید به شکل‌های مختلف تحقیرش کنید. صرفا باید یک کار خیلی ساده انجام بدید و اون اینه که نظرتون رو برای خودتون نگه دارید. 
همه‌ی اینا رو گفتم چون از وقتی که رفتم دانشگاه به شدت ناراحتم از این همه اعتماد به نفس نداشتنی که توی دخترهای اطرافم می‌بینم. چند شب پیش وقتی با ز. حرف می‌زدیم، داشت از مشکلاتی که خودش با یک سری ویژگی‌های تغییرناپذیرش داشته حرف می‌زد و این‌که الان که باهاشون کنار اومده چقدر حس بهتری داره. مثلا این‌که دوست داشته قدبلند باشه ولی الان دیگه براش مهم نیست. فکر کردم چقدر مهمه خودمون رو دوست داشته باشیم همین‌طور که هستیم. من حرفم این نیست که نباید آرایش کرد یا عمل جراحی یا هرچی، اگه کسی آرایش کردن رو دوست داره خب آرایش بکنه. ولی در کنارش نباید این اجازه رو به خودش بده که از من ایراد بگیره که لوازم آرایشی که یک دختر ده ساله داره از تو بیشتره. تصمیم اون آدم این بوده که زیبایی رو در آرایش کردن ببینه و این برای من قابل قبوله و تصمیم من این بوده که سادگی و راحتی رو ترجیح بدم. ولی خب تمام این‌ها به نظر من تا حدی قابل قبوله که یک نفر دچار وسواس نشه. که اون‌قدر یک ویژگی تغییرناپذیر مثل قد اذیتش نکنه که اعتماد به نفسش رو از بین ببره. تا حدی قابل قبوله که نشه حساسیت بیش از حد روی ظاهر و پر کردن جیب آدم‌هایی که از این قضیه سواستفاده می‌کنند. 
و درنهایت این‌که کاش نسبت به هم باملاحظه‌تر باشیم. اگه آدم لاغری رو می‌بینیم که لاغرتر شده فکر کنیم شاید یک مدت تحت استرس و فشار بوده و الان به حال خوب نیاز داره. یا این‌که همین‌ مدلی بودن رو ترجیح میده. گفتن غذا بخور تو رو خدا لازم نیست این‌قدر هم شبیه مدل‌ها باشی، به جز آزار دادن اون آدم کمک دیگه‌ای بهش نمی‌کنه. بعد از یک مدت طولانی ندیدن آدم‌ها لازم نیست بهشون تغییرات منفی‌شون رو یادآوری کنیم. ممکنه یک چیزی مورد پسند ما نباشه ولی خود اون آدم اون ویژگی رو دوست داشته باشه. مثلا یکی از عجیب‌ترین چیزهایی که من هم‌چنان زیاد می‌بینم اینه که موبلند بودن برای پسرها پذیرفته نیست. در صورتی که اگه یک مقدار به طرف مقابل حق انتخاب بدیم متوجه میشیم که چقدر عادی‌تر از این حرف‌هاست. 
بیاید با آدم‌ها مهربون‌تر باشیم و کمتر آزارشون بدیم. از همین امروز شروع کنیم و بیشتر از قبل مراقب رفتارهامون باشیم. رفتارهایی که شاید به نظر خودمون بی‌اهمیت بیاد، اما برای یک آدم حساس می‌تونه خیلی آزاردهنده باشه. 
۲۰ مرداد ۹۷ ، ۱۴:۱۴
م.