فکر میکنم حتی اگه یه روزی خسته تر از الانم باشم، باز هم عید چیزیه که من با تک تک سلول ها و مولکول های بدنم دوسش دارم و منتظرشم. تغییر فصل و تغییر چیزای دور و بر من رو برمیگردونه به اصل خودم. به امیدی که از وقتی یادمه جزئی از وجودم بود، حتی وقتایی که شاید هرکسی جای من بود تسلیم میشد. 
تصویر همیشگی من از این روزای اسفند گره خورده به ترمه ی آبی سفره هفت سین و صدای گنجشک های درختای کوچه و آهنگای آروم و سبزه های سبز مغازه ها. 

- حتی اگه امسال عیدش شبیه هیچ عیدی نباشه و خیلی چیزا دیگه مثل گذشته نباشن.