کیلومترها دور از روزهایی که توی سرم پر از رویا بود و حالا نزدیکتر از همیشه به همون رویاها و تمام چیزهایی که میخواستم. به آینده فکر میکنم و یادم میاد از ذرهی درشت نور که یک تابستون دور دیدمش. یه لحظه توی هوا چرخید و چرخید و محو شد.
اما حالا اینجا که نشستم، اینجا که گرد آرامش پاشیدند به ذرههای آبی آسمون، انگار که هزار هزار ذرهی نور توی هوا میچرخند.
× گوش بدید. هزار بار گوش بدید.