هر روز که میگذره، فقط بیشتر به این نتیجه میرسم که اگه بخوای واقعا کاری رو انجام بدی و درست انجام بدی، اگه واقعا بخوای چیزی رو بفهمی، هیچ راهی غیر از اینکه روزها و ماهها و زمان خیلی طولانیتر از چیزی که در ابتدا به نظر میرسه براش وقت بذاری نداری.
باید متمرکز باشی و جدی. مثل همون حرف همیشگی که میگفتی. کسی با مستند هیجانانگیز دیدن ساینتیست نمیشه. صرفا میتونه به علم علاقهمند بشه. اون مستند خوبه و میتونه جرقهی شروع راه باشه؛ اما همه چیز نیست.
برای من اما بیشتر از اینکه تمرکز کردن سخت باشه، این سخته که بفهمم اصلا چی میخوام.
کلا یکی از دلایلی که آدم اون وقته رو نمیذاره و سخت نمیگیره به خودش احتمالا اینه که هی فکر میکنه نکنه این اون چیزی نباشه که واقعا میخوام؟ و شل میشه.
فکککر کنم یکم کمتر باید سخت بگیری دربارهی چیزی که واقعا میخوای. یه وقت وسط راه به این نتیجه میرسی که نه واقعا این راه من نیست و میری سراغ یه چیز دیگه. شاید بهتر از این باشه که همین جوری منتظر بمونی تا بهترین راه ممکن پیدا شه. [اینا رو به در گفتم دیوار بشنوه. :))]