همیشه وقتی آدمهایی رو میبینم که خیلی ساده و بیدغدغه، خود واقعیشون هستند و تلاشی برای پنهان کردنش ندارند، فکر میکنم اگه این آدمها توی محیطی قرار بگیرند که اون خود واقعی به شدت قضاوت یا پس زده بشه چه واکنشی دارند؟
البته فقط تاثیر محیط نیست. آدمها و پیچیدگیهاشون واکنشهای مختلفی رو به وجود میاره و شاید یک نفر خیلی سریع خودش رو پنهان کنه و نقش بازی کنه و یک نفر نه. و حدس میزنم وقتی یک نفر برای سالهای زیادی بیپروا زندگی کرده و محیط هم واکنش بد شدیدی بهش نشون نداده، احتمالا خیلی موفقتره تا آدمی که از ابتدا مدام در حال جنگیدن با اطرافش بوده و حالا حتی توی یک محیط محدودتر قرار گرفته.
اما در کل برای من جالبه که بدونم واکنش آدمها به تغییر محیط چیه. چون گاهی اوقات یادم میاد از تجربهی دانشگاه و محیط متفاوتش با خونه و اینکه عکسالعمل خود من، انزوا و فرار از جمعها و پنهان شدن بود و هنوز وقتی یادش میفتم تعجب میکنم که چطور یک محیط میتونه تا این حد سطحی و ناراحتکننده و ناامیدکننده باشه. این بین فکر میکنم من یک روزی دوباره برمیگردم، حتی با اینکه معلوم نیست اون روز دقیقا کی باشه و آیا به عنوان یک آدم خیلی متفاوت از ۱۸سالگی دوباره همون روند انزوا و حتی فاصله گرفتن از خودم رو طی میکنم که این چهار ماه به مرور تونستم ازش فاصله بگیرم یا این دفعه فرق داره؟